آیه 104 سوره انبیاء
<<103 | آیه 104 سوره انبیاء | 105>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
روزی که آسمانها را مانند طومار در هم پیچیم و به حال اول که آفریدیم باز برگردانیم، این وعده ماست که البته انجام خواهیم داد.
روزی که آسمان را در هم می پیچیم، مانند در هم پیچیدن طومار، همان گونه که نخستین بار آفریده ها را آفریدیم، دوباره آنان را باز می گردانیم. وعده ای است [که تحقق دادنش] بر عهده ما [ست]، به یقین آن را انجام می دهیم.
روزى كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نامهها در مىپيچيم. همان گونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم، دوباره آن را بازمىگردانيم. وعدهاى است بر عهده ما، كه ما انجامدهنده آنيم.
روزى كه آسمان را چون طومارى نوشته درهم نورديم. و چنان كه نخستينبار بيافريديم آفرينش از سر گيريم. اين وعدهاى است كه برآوردنش بر عهده ماست و ما چنان خواهيم كرد.
در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم میپیچیم، (سپس) همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم، آن را بازمیگردانیم؛ این وعدهای است بر ما، و قطعاً آن را انجام خواهیم داد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
نطوى: طى: پيچيدن. «طوى الصحيفة طيا: ضد نشرها». «نَطْوِي السَّماءَ» می پيچيم آسمان را.
سجل: طبرسى سجل را صحيفه گفته است. راغب گويد: سجل سنگى است كه در آن چيزى نوشته شود. سپس هر صحيفه را سجل گفته اند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ «104» روزى كه آسمان را همچون طومار نوشتهها درهم مىپيچيم (و) همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز مىگردانيم، (اين) وعدهاى است بر عهدهى ما (و) ما حتماً انجام دهنده (ى وعدههاى خود) هستيم.
نکته ها
كلمه «سِجِلّ» در اصل به قطعه سنگى گفته مىشده كه روى آن مىنوشتند، ولى كم كم به اوراقى كه مطالب بر روى آن نوشته مىشود، اطلاق گرديده است.
تشابه پيدايش قيامت با آفرينش ابتدائى جهان، بارها مورد اشاره قرآن قرار گرفته است، يكجا مىفرمايد: «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» «1» همان گونه كه در آغاز شما را آفريد، باز شما برمىگرديد، در آيهاى ديگر مىخوانيم: هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ «2» او كسى است كه آفرينش را آغاز كرده و سپس آن را تكرار مىكند، در حالى كه آن بر او آسانتر است.
مراد از آسمان در اين آيه، تمام آسمانهاست، زيرا در جاى ديگرى فرموده است: وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ... «3»
حضرت على عليه السلام فرمودند: انسان در قيامت عريان محشور مىشود، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ ... «4»
پیام ها
1- نظام هستى ازلى و ابدى نيست و سرانجام دستخوش تغيير و تحول خواهد گرديد. يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ ... كَما بَدَأْنا
«1». اعراف، 26.
«2». روم، 27.
«3». زمر، 67.
«4». نهجالبلاغه، خطبه 111.
جلد 5 - صفحه 502
2- قدرت خداوند نسبت به درهم پيچيدن آسمانها، به آسانى پيچيدن يك طومار است. «كَطَيِّ السِّجِلِّ»
3- تمثيل، بهترين و رساترين راه براى تفهيم و تفهم است. «كَطَيِّ السِّجِلِّ»
4- همان گونه كه پيچيدن يك طومار به معناى محو نوشتههاى آن نيست، درهم پيچيده شدن آسمانها نيز نشانه نابودى آفريدهها نيست. «كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ»
5- هرگونه تغيير و تحوّل در آسمانها با خواست و ارادهى الهى است. «نَطْوِي- بَدَأْنا- نُعِيدُهُ»
6- خدا مخلوقات درهمپيچيده را مانند آفرينش اوّل باز خواهد آفريد. «نُعِيدُهُ»
7- وعدههاى الهى حتمى است و عملى مىشود. «إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ (104)
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ: ياد بياور روزى را كه درهم پيچيم آسمانها را. كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ: مانند پيچيدن طومارى كه مجعول است براى كتابت يا براى آنچه نوشته مىشود در آن از معنى مقصود. حاصل آنكه وقت انقراض دنيا و آمدن آخرت، آسمانها را درهم پيچيم بعد از آنكه آن را گشاده باشند براى نوشتن.
على بن ابراهيم قمى (رضوان اللّه عليه) روايت نموده كه: «سجل» ملكى است كه مىپيچد كتب را «1».
تفسير برهان- از ابى حمزه از حضرت باقر عليه السلام كه فرمود: بدرستى كه در هوا ملكى است به نام اسمعيل، بر سه هزار ملك و هر يك بر صد هزار مىشمرند و نگاهدارند اعمال بندگان را. وقتى سر سال شود، مىفرستد خداوند به آنها ملكى را كه سجل گويند. پس استنساخ نمايد آن را از ايشان، و اين است فرمايش الهى: (يوم نطوى السّماء كطىّ السّجلّ للكتب) «2».
بعد از آن در بيان اعاده مىفرمايد: كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ: همچنانكه ابتدا نموديم اول آفريدن را بىماده و مددى. نُعِيدُهُ: بازگردانيم آن را كه آفريدهايم اول مرتبه، يعنى اعاده مثل ابتدا است در ايجاد از عدم. يا در جمع كردن از اجزاى متبدده، چه هر دو نزد قدرت قادر متعال، در كمال آسانى است. وَعْداً عَلَيْنا: وعده فرموديم به بازگردانيدن، بر ما است وفا نمودن به آن وعده. إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ: بدرستى كه ما بجا آورندهايم بىشبهه، يعنى چنانكه اول به وجود آورديم براى معرفت و عبادت، البته بازگردانيم بندگان را براى جزاى مثوبت يا
«1» تفسير برهان، ج 3، ص 75.
«2» برهان، ج 3، ص 75.
جلد 8 - صفحه 451
عقوبت. نزد بعضى معنى آنكه: همچنانكه آفريديم خلايق را در بطون امهات سر و پا برهنه، همچنين به اين وجه در قيامت محشور سازيم.
تبصره: يكى از ضروريات دين، معاد است، يعنى بازگشت جسم با روح بعد از مردن در قيامت براى مجازات اعمال بندگان از خير و شر به عدل و داد.
و دلائل بر اثبات آن بسيار است، از جمله آيه شريفه تقرير دليل آنكه برگشتن اجساد بعد از پوسيدن و تفرقه اجزاء آنها امرى است ممكن، زيرا اجزاى مردگان قابليت براى جمع شدن و روح دميده شدن دارند، و اگر قابل نبودى، هر آينه از اول امر نيز بدن مركب نشدى. پس اقوى دليل است بر امكان وقوع تركيب انتهائى و حشر اجسادى. و چون خداوند، عالم است به جميع معلومات، پس دانا است به اجزاى هر شخصى، و اينكه اجزاء متفرقه بدنها جزء كدام بدن بوده. و همچنين قادر است به تمام مقدورات، پس توانا باشد بر جمع اجزاء متفرقه و دميدن روح و آن را به هيئت اوليه كه مرده است در آوردن. بنابراين چنانكه در اولين مرحله امكانيه، قدرت الهى تعلق يافت به وجود ايشان و ظهور در عالم كون و مكان، همچنين بعد از مردن و خاك شدن به طريق اولى قدرت تعلق يابد به بازگشت بندگان در محضر عدل حضرت سبحان براى جزاى نيك و بد آنان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ (104) وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (105) إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ (106) وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ (107) قُلْ إِنَّما يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (108)
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلى سَواءٍ وَ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ (109) إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ يَعْلَمُ ما تَكْتُمُونَ (110) وَ إِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَكُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ (111) قالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَ رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ (112)
ترجمه
- روز كه در هم پيچيم آسمانرا مانند درهم پيچيدن طومار را براى نوشتجات چنانچه ابتدا نموديم به اوّل آفرينش باز گردانيم آنرا وعدهئى بعهده ما است همانا مائيم بجا آورندگان
و بتحقيق نوشتيم در زبور بعد از موجب تذكر آنكه زمين را ارث ميبرند بندگان من كه شايستگانند
همانا در اين هر آينه كفايت وصول بمطلوب است براى گروه عبادت كنندگان
و نفرستاديم تو را مگر رحمتى براى جهانيان
بگو جز اين نيست كه وحى ميشود بسوى من كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه پس آيا هستيد شما منقادان
پس اگر روى گردانند بگو اعلام كردم بشما يكسان و نميدانم آيا نزديك يا دور است آنچه وعده داده ميشويد
همانا او ميداند آشكار از گفتار را و ميداند آنچه را پنهان ميداريد
و نميدانم شايد آن آزمايشى باشد براى شما و بهره بردنى تا وقت مقرّرى
گفت اى پروردگار من حكم كن بحق و پروردگار ما بخشنده است كه يارى خواسته شده بر آنچه وصف ميكنيد..
جلد 3 صفحه 582
تفسير
- خداوند متعال در روز قيامت صفحه آسمانرا كه بمنزله طومارى است كه در آن افعال بندگان نوشته و ثبت شده بهم مىپيچد و دفتر اعمال را جمع ميفرمايد و ديگر عملى از كسى پذيرفته نميشود مانند نويسندهئى كه بعد از تمام شدن نوشتنىها براى حفظ آنمطالب صحيفه و طومار و نامه را به پيچد و جمع كند و بنابراين طى اضافه بمفعول خود كه سجلّ است شده و محتمل است سجلّ نام ملكى باشد كه اعمال بندگانرا ثبت ميكند و در وقت مقرّر آنرا جمع نموده و در پيشگاه الهى حاضر مينمايد و بنابراين طى اضافه بفاعل خود شده و در بعضى اخبار و از قمّى ره به اين معنى تصريح شده يا آنكه مراد از طى آسمان، فناء آن و تبديل بدخان و تحوّل زمين به نيران است و يوم ظاهرا ظرف است براى ميعاد الهى كه مستفاد از آيه قبل ميباشد و محتمل است متعلّق بنعيده باشد و خداوند بهمان كيفيّت كه روز اوّل مردم را در شكم مادر برهنه و عريان و بدون همه چيز خلق فرموده بود ثانيا آنها را خلق و وارد صحراى محشر ميفرمايد چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل فرموده و تطوى بصيغه مجهول با تاء و السّماء بضمّ و للكتاب بصيغه مفرد نيز قرائت شده و تفاوتى در معناى اصلى ندارد و خدا وعده فرموده چنين روزى را بياورد وعده حتمى كه بر عهده خود قرار داده عمل بآنرا و البته بجا آورنده آن خواهد بود و زبور ظاهرا نام كتاب حضرت داود است و در قرآن و اخبار ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده و جاى ترديد نيست و ذكر ظاهرا عبارت از تسميه و تحميد و تمجيد و دعا و ثناى الهى است و البته كتاب آسمانى مشتمل است بر اين معانى و بر احكام و معارف و مواعظ و نصايح كه موجبات ذكرند و طبعا مقدّمند اينها بر اخبار غيبيّه كه نوعا كتب سماوى مشتمل بر آنها است لذا خداوند فرموده ما در زبور بعد از ذكر خدا و معارف حقّه كه موجبات تذكّر خلق است نوشتيم كه روزى بيايد كه زمين در تصرّف بندگان شايسته من در آيد و دولتى جز دولت حقّه اسلاميّه نباشد چنانچه در مجمع از عامّه و خاصه روايت نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه اگر باقى نماند از دنيا مگر يك روز خداوند طولانى ميفرمايد آنروز را تا مبعوث فرمايد مردى را از اهل بيت من كه زمين را پر كند از قسط و عدل چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور و اين امر تاكنون روى نداده و البته بعد از اين روى خواهد داد و در
جلد 3 صفحه 583
بعضى از روايات اين باب بعد از ذكر اهل بيت من تصريح شده كه نام او نام من است و در بعضى تصريح شده بآنكه او از اولاد فاطمه عليها السلام است و محتمل است مراد از ذكر لوح محفوظ الهى باشد چنانچه بعضى گفتهاند خصوصا بمناسبت آنكه در آيه قبل ذكر صحيفه آسمانى و پيچيده شدن آن شده بود و بنابراين مراد از زبور اينجا ممكن است جنس كتب منزله از جانب خدا بر انبياء عظام باشد چون اصل معناى زبور در لغت كتاب است و حاصل مفاد آيه آنستكه ما بعد از ثبت در لوح محفوظ در تمام كتب سماوى از قبيل تورية و انجيل و صحف و زبور و فرقان و غيرها بشارت قدوم مهدى و پيروان او را داديم و ممكن است مراد همان زبور حضرت داود باشد چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت كه مراد از ذكر و زبور در اين آيه چيست فرمود ذكر نزد خدا است و زبور كتاب داود عليه السّلام است و هر كتابيكه نازل شده نزد اهل علم است كه مائيم و محتويات زبور كه در روايات ذكر شده عبارت است از توحيد و تمجيد و تحميد و دعا و اخبار از پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين و ائمه از ذريه آندو و اخبار رجعت و ذكر امام زمان عليه السّلام و قمى ره نقل فرموده كه كتب سماوى تمامى ذكر خدا است و بندگان شايسته خدا قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اصحاب اويند و اقوال ديگرى هم در تفسير ذكر و زبور در اينمقام نقل شده ولى چون مقبول نبود ذكر نشد و آنچه در قرآن ذكر شده از مواعظ و احكام و قصص و اخبار كافى است براى رسيدن كسانيكه بندگى خدا را مينمايند از روى اخلاص كه شيعيان ائمه اطهار عليهم السلام باشند بنهايت مقصود و منتهاى مأمول خودشان در دنيا و آخرت چنانچه از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از قوم عابدين شيعيان ما ميباشند و رحمت بودن وجود مبارك حضرت ختمى مرتبت براى جهانيان واضح است چون اهل ايمان ببركت وجود او بسعادت دنيا و آخرت رسيدند و اهل كفر و نفاق باحترام بودن آنحضرت در ميان آنان و مدارا نمودن او با آنها از عذابهاى گوناگون امم سابقه از قبيل مسخ و خسف و غرق نجات يافتند و جان و مالشان محفوظ ماند علاوه بر آنكه ميتوان گفت وجود او موجب سعادت دنيا و آخرت تمام جهانيان بود منتهاى امر آنكه كسانيكه محروم از اين سعادت شدند خودشان موجب حرمان خود را فراهم نمودند با آنكه حسن سلوك
جلد 3 صفحه 584
او با دوست و دشمن مشهور و مسلّم نزد دوست و دشمن است در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد از جبرئيل سؤال فرمود كه آيا از اين رحمت چيزى بتو رسيده عرض كرد بلى من ميترسيدم از عاقبت امر خود و ببركت تو ايمن شدم چون خداوند در قرآن از من تمجيد فرمود بقول خود ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ و در احتجاج حديث مفصّلى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خلاصهاش بيان رحمت بودن وجود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است براى كفّار بلحاظ مدارا و حسن سلوك و صبر بر مصائب و تحمّل ناملايمات و تقاضا ننمودن نزول عذاب بر آنها بخلاف ساير انبياء عليهم السلام و مقتضاى رحمة للعالمين بودن پيغمبر اكرم آنستكه يك تكليف سهل مطابق با عقل و فطرت سليم در بدو امر بيشتر بر مردم نفرمايد لذا خداوند دستور فرموده كه بفرمايد جز اين نيست كه وحى شده بمن كه نيست خداى شما مگر خداى يگانه كه بىشريك و عديل است چون مقصود اصلى از بعثت تمام انبياء عليهم السلام توحيد خدا بوده و بقيّه معارف و احكام نسبت باين اصل اصيل فرع است و اگر كسى زير بار اين اصل رفت ناچار بايد تمام اصول و فروع را قبول كند لذا شيخ استاد ما رحمه اللّه ميفرمود اگر ميتوانيد خدا را قبول نكنيد و الا مجبور ميشويد تقليد مرا كنيد چون اين فتح باب الزام بتمام معارف و احكام است و پيغمبر اكرم مأمور شده كه از مردم بر اين اصل اقرار بگيرد و بفرمايد آيا شما تسليم داريد اين امر مسلّم را بمقتضاى وحى الهى و عقل سليم خودتان و حاضريد از عبادت بتها صرف نظر نموده با اخلاص بعبادت خدا مشغول شويد و در مناقب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه آيا شما تسليم داريد وصيّت را بعد از من و بنابراين اشاره است بآنكه اگر توحيد را پذيرفتيد تا آخرين وصيّت مرا كه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و موجب كمال دين است بايد بپذيريد پس اگر پذيرفتند و تسليم شدند خوشا باحوال خودشان و اگر قبول نكردند و رو گردان شدند بگو من بتمام مردم از عرب و عجم و وضيع و شريف و سياه و سفيد و دوست و دشمن و خودى و بيگانه يكسان و بدون تفاوت پيغام خدا را اعلام و ابلاغ نمودم و نميدانم وعده خدا كه عذاب است نزديك است يا دور چون نميدانم قيامت چه وقت بر پا ميشود تا بدانم كى وعده عذاب منجز ميگردد ولى در هر حال ميدانم منجز خواهد شد و خدا
جلد 3 صفحه 585
ميداند آنچه شما ناسزا و ناروا ميگوئيد در باره من و پيروان من و آنچه را كتمان ميكنيد و اظهار نمينمائيد از حقّ من و در دل جاى ميدهيد از كينه و الحاد و نفاق با من و پيروانم و نميدانم اين مهلت چند روزه كه خدا در دنيا بشما داده براى آنستكه استحقاق شما براى عذاب كامل گردد يا معلوم شود كه بعد از اين چه ميكنيد چون محتمل است روزى متنبّه و پشيمان شويد و اسلام بياوريد و در هر حال خدا ميخواهد چندى بهره بردارى كنيد از نعم موقت دنيا بعد تكليف شما را معلوم كند كه جهنمى هستيد يا بهشتى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين حال از خداوند مسئلت نمود كه حكم فرمايد ميان او و دشمنانش بحقّ و عدل چون احكم الحاكمين او است و جمعى از قرّاء قل بصيغه امر قرائت نمودهاند و بنابراين دستور الهى است بآنحضرت كه از خدا بخواهد در باره آنها حكم فرمايد بحق و عدل يا بچيزى كه آشكار كند حقّ را و مؤيّد اينمعنى است كه ميفرمايد پروردگار ما بخشنده است يعنى بمسلمانان نصرت ميدهد و كمك خواسته ميشود از او بر آنچه شما توصيف ميكنيد از غلبه خودتان و محو آثار اسلام چون كفار از اين قبيل دعاوى داشتند علاوه بر زخم زبانها كه ميزدند لذا خداوند نصرت داد اسلام را بدعاى آنحضرت و محو فرمود آثار شرك را از موطن او كه مكّه معظّمه و نواحى آن بود بفاصله كمى كه عادتا براى احدى ميسور نبود چون از خدا كمك خواست و بغير او متوسل نشد و بعضى يصفون بصيغه مغايب قرائت نمودهاند از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه هر كس سوره انبياء را از روى محبّت بآن بخواند مانند كسى است كه رفيق پيغمبران باشد در بهشت و در دنيا بچشم مردم با هيبت و بزرگى زيست نمايد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 3 صفحه 586
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ نَطوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلكُتُبِ كَما بَدَأنا أَوَّلَ خَلقٍ نُعِيدُهُ وَعداً عَلَينا إِنّا كُنّا فاعِلِينَ (104)
روزي که طيّ ميكنيم آسمان را مثل طيّ كردن سجلّ از براي كتابها همين نحوي که ابتداء كرديم اوّل خلقت اعاده ميدهيم وعدهاي است که بر خود وعده داديم محققا ما هستيم بجا آورندگان.
در اينکه آيه نظريّات مختلف است، هيئت قديم تصور كردند که طبقات
جلد 13 - صفحه 252
آسمانها مثل نقره است و كواكب در آنها مثل ميخ كوفته شده و تمام آنها دور كره زمين چرخ ميخورند لذا ميگويند:
آسمان مثل لوله كاغذ ميشود كنار صحراي محشر ميافتد. و چون اينکه قول بسيار سخيف و با استكشافات امروزه سازش ندارد و باطل است، و مفسّرين هم وجوهي گفتهاند که بنظر تمام نيست، تحقيق مطلب که هم از اينکه آيه استفاده ميشود و هم از آيات ديگر، و هم از اخبار اينكه آسمانها يك هوا و فضاي لطيف است که از هواي ما و فضاي ما لطيفتر است، و در ابتداء امر بصورت دخان و دود بود چنانچه ميفرمايد: «ثُمَّ استَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ» فصّلت آيه 10.
و در قيامت هم بر ميگردد به همان حالت دخانيّت چنانچه ميفرمايد:
«فَارتَقِب يَومَ تَأتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ» دخان آيه 9.
و ممكن است بلكه بعيد نيست که تعبير به دخان كنايه و اشاره باشد به تاريكي و ظلمت که قبل از خلقت شمس و قمر و ساير كواكب اينکه فضاي وسيع تاريك بوده مثل دود بنظر ميآيد، و در قيامت که شمس و قمر و ساير كواكب نور آنها گرفته ميشود نيز تاريك ميشود مثل دود.
(يَومَ نَطوِي السَّماءَ)، طوي بمعني فناء و تغيير است که اينکه فضا بصورت دخانيّت در ميآيد چنانچه در تفسير علي بن ابراهيم ميگويد: «نطويها نفنيها و تتحوّل دخانا».
(كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلكُتُبِ): در تفسير علي بن ابراهيم ميگويد:
«السجلّ اسم الملك الّذي يطوي الكتب»
و اينکه مأخوذ است از خبري که در برهان مسندا از زراره نقل نموده از حضرت صادق عليه السلام که فرمود: ملكي است نامش اسماعيل و سيصد هزار ملك در تحت فرمان او هستند، و اعمال بندهگان را مينويسند و ميبرند بالا، ملكي است نامش سجلّ است ميگيرد و فقط اعمال خير و شرّ را ثبت ميكند و بقيه را رها ميكند.
جلد 13 - صفحه 253
(كَما بَدَأنا أَوَّلَ خَلقٍ نُعِيدُهُ): ظاهرا اشاره به همان خلقت سماء است که در اوّل دخان بود و سپس هم دخان ميشود، و ممكن است اراده تمام مخلوقات باشند که گفتند: «كلّ شيء يرجع الي اصله».
انسان و حيوان از خاك خلق شدند و در خاك ميروند و از خاك بيرون ميآيند، «مِنها خَلَقناكُم وَ فِيها نُعِيدُكُم وَ مِنها نُخرِجُكُم تارَةً أُخري» طه آيه 57.
(وَعداً عَلَينا): تخلّف پذير نيست (إِنّا كُنّا فاعِلِينَ): البته تحقّق پيدا ميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 104)- آن روز که آسمانها در هم پیچیده میشود! در آیه قبل خواندیم، مؤمنان راستین از «فزع اکبر» (وحشت بزرگ) غمگین نمیشوند این آیه توصیفی از آن روز وحشتانگیز کرده است، و در حقیقت علت عظمت این وحشت را مجسم میسازد، میگوید: این امر «روزی، تحقق مییابد که ما آسمان را در هم میپیچیم همان گونه که طومار نامهها در هم پیچیده میشود»! (یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ).
در این آیه تشبیه لطیفی نسبت به در نوردیدن طومار عالم هستی در پایان دنیا شده است، در حال حاضر این طومار گشوده شده و تمام نقوش و خطوط آن خوانده میشود و هر یک در جایی قرار دارد، اما هنگامی که فرمان رستاخیز فرا رسد، این طومار عظیم با تمام خطوط و نقوشش، در هم پیچیده خواهد شد.
سپس اضافه میکند: «همان گونه که ما در آغاز آن را ایجاد کردیم باز هم بر میگردانیم» و این کار مشکل و سختی در برابر قدرت عظیم ما نیست (کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ).
و در پایان آیه میفرماید: «این وعدهای است که ما دادهایم و قطعا آن را انجام خواهیم داد» (وَعْداً عَلَیْنا إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ).
از بعضی روایات استفاده میشود که منظور از باز گشت خلق به صورت اول آن است که انسانها بار دیگر پا برهنه و عریان- آن گونه که در آغاز آفرینش بودند- باز میگردند و این یکی از چهرههای بازگشت آفرینش به صورت نخست است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم